پارمیداپارمیدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

✿ پــارمــیــدا نی نی خوشــکــل ما✿

تپلویم تپلو

    تپلویم تپلو صورتم مثل هلو قد وبالام کوتاهه چشم وابروم سیاهه مامان خوبی دارم میشینه توی خونه میدوزه دونه دونه لباسای چارخونه میپوشم خوشگل میشم مثل دسته گل میشم ...
7 ارديبهشت 1392

ببین چقدر تمیزم

نی نی بازم رفته حموم ببین چقدر تمیزم   پیش همه عزیزم دستامو صابون زدم   مسواک به دندون زدم اتو شده پیرهنم   پر از گله دامنم   شسته شده لباسم   میرم سر کلاسم   دوستم دارن بچه ها   میگن پیش ما بیا   ...
7 ارديبهشت 1392

نی نی با علی آقا

رفته بودیم عروسی این پسر کوچولو ناز رو دیدیم این پسر کوچولو که توی عکسه اسمش "علی آقاس" میشه :پسره دختر دایی ه مامانه نی نی توی تالار بودیم...چون نور زیاد بود عکسا اینجوری شده     ...
6 ارديبهشت 1392

خورشید خانم

خورشید خانم   از پشت کوه دوباره خورشید خانوم در اومد    با کفشای طلا و پیرهنی از زر اومد    آهسته تو آسمون چرخی زد و هی خندید    ستاره ها رو آروم از توی آسمون چید    با دستای قشنگش ابرا رو جابه جا کرد    از اون بالا با شادی به آدما نیگا کرد    دامنشو تکون داد رو خونه ها نور پاشید    آدمها خوشحال شدن خورشید بااونها خندید.. .       ...
5 ارديبهشت 1392

کوکب خانم

کوکب خانم کوکب خانم زن پاکیزه و باسلیقه ای است. سطل شیر را همیشه درجای خنک نگاه میدارد. روی سطل پارچه ای می اندازد تا گرد و خاک بر آن ننشیند و پاکیزه بماند. کوکب خانم هر روز از شیرگاو چیزی درست میکند. گاهی به آن مایه ی پنیر میزند و پنیر درست میکند. گاهی مایه ی ماست میزند و ماست میبندد و از ماست کره میگیرد. روزی عده ای از ده دیگر سرزده* به خانه ی آنها آمدند. کوکب خانم با تخم مرغ تازه و روغن نیمرو درست کرد. نان و کره وماست و پنیر هم سر سفره گذاشت .همه از مهمان نوازی وسلیقه ی کوکب خانم تعریف کردند. ...
5 ارديبهشت 1392

نی نی خوابیده

    لالایی کن بخواب خوابت قشنگه گل مهتاب شبات هزار تا رنگه یه وقت بیدار نشی از خواب قصه یه وقت پا نزاری تو شهر غصه لالایی کن مامان چشماش بیداره مثل هر شب لولو پشت دیواره دیگه بادکنک تو نخ نداره نمی رسه به ابر پاره پاره ...
5 ارديبهشت 1392